یک سینمارمان!!
نام کتاب : اختراع هوگو کابره
نویسنده : برایان سلزنیک
مترجم : رضی هیرمندی
نشر : افق
"ایزابل پرسید: "این چیه؟"
-این همون اسباببازیه که موقع دزدیدنش پدرخواندهات مچم رو گرفت. وقتی از دستم افتاد و شکست، مجبورم کرد درستش کنم. نمیدونم چرا این رو نگه داشت.
ایزابل گفت: "لابد دوستت داشته. خونه، توی کمدش، تموم نقاشیهایی رو که بچگیهام براش کشیدهام، نگه داشته."
هوگو لبخند زد و آن وقت ایزابل موش را کوک کرد. دوتایی تماشایش میکردند که چهطور روی پیشخان جست و خیز میکرد.
هوگو به توصیف پدرش از آدم آهنی فکر کرد و از ایزابل پرسید: "هیچ دقت کردهای که تمام دستگاههای ماشینی به یک علتی ساخته شدهان؟ ماشین ها رو برای این میسازن که آدم رو بخندونن، مثل همین موشه؛ یا این که وقت رو بهت بگن، مثل ساعت؛ یا شگفتزدهات کنن، مثل آدمآهنی. برای همینه که از دیدن یک دستگاهِ خراب همیشه بفهمی نفهمی غصهام میشه، چون دیگه نمیتونه کاری رو که برای اون هدف ساخته شده، انجام بده."
ایزابل موش را برداشت، کوکش کردو دوباره روی پیشخان گذاشت.
هوگو دنباله ی حرف خود را گرفت: "شاید وضع آدم ها هم همینجور باشه. وقتی در زندگی، هدفت رو از دست بدی... به این میمونه که شکستی و خراب شدی."
خلاصه : هوگو نوجوانِ باهوشی است که پدرِ مرحومش یک آدم آهنی قدیمی پیدا کرده و حالا هوگو میخواهد آن را بازسازی کند. در این حین ایزابل، دخترِ فضولی که در همان نزدیکی زندگی میکند، از وجود این آدم آهنی آگاه میشود. آدم آهنی پس از بازسازی چیزی را مینویسد که ایزابل و هوگو میفهمند که پدرخوانده ی ایزابل یک فیلمساز قدیمی است که در جنگ بسیاری از فیلم هایش از بین رفته اند و به خیالِ مردم خودش نیز مرده است. و حالا این هوگو و ایزابل هستند که این واقعیت را به مردمِ دنیا میگویند.
/////
احتمالا حالا که خلاصهش رو خوندید، به این نتیجه رسیدید که خودِ داستان زیاد چنگی به دل نمیزنه؛ ایدهش تکراریه : یه پیرمردی که تو جوونیهاش یه آدمِ خفن بوده و حالا بچه ها اون رو کشف میکنن. (چیزایی از این دست مثه : انیمشن cars یا انیمشن فصل موج سواری)
چیزی که این کتاب رو جالب کرده، سینمارمان بودنشه؛ ینی اینکه تقریبن نصف کتاب رو تصویر ها تشکیل میدن و این عکس ها به تنهایی بخشی از داستان رو روایت میکنن؛ برعکس بعضی از کتابای دیگه که نوشته و تصویر کنارِ همدیگهان. در کل به نظرم کتابیه که خوندنش جالبه و خلاقیتِ نویسندهاش(نویسنده و نقاشش یکیه)هم قابل تقدیره .